پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

کاپوهای جنایتکار ، بنیانگذاران اولیه پادگانی بنام اسراییل ..
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که انچه سبب نگرانی صهیونیسم جهانی از بررسی و تحقیق در مورد هلوکاست است ،نه تعداد کشته ها در بازداشتگاه های مخوف نازیها ، بلکه نگرانی از افشا روابط پنهان اژانس یهود با نازیها و جنایاتیست که در طول جنگ دوم جهانی الیگارشی صهیونیسم توسط نیروهای لمپن پرولتاریای صهیونیست تحت عنوان "کاپو " ها بر یهودیان فقیر و ضد صهیونیست و کمونیستهای اسیر روا داشته .
با نگاهی اجمالی بر این جنایات میتوان درک کرد که صهیونیسم نه یک ایدئولوژی مبتنی بر ایین یهود بلکه تشکیلاتی جنایت پیشه است که بعنوان بازوی الیگارشی امپریالیستی به شکل ماشین کشتار همواره اماده است که در لباسها و کسوتها و اشکال مختلف در هر گوشه از جهان برای حفظ منافع امپریالیسم دست به قتل و کشتار بیگناهان بزند ..
گاه در لباس داعش ، گاه بنام بوکو حرام ولی همواره بدلیل انتقال عده ای یهودی/ صهیونیست ،توانسته با بهانه یهود ستیزی جنایتهای خود را بدون پاسخ بگذارد ..
اما کاپو ها چه کسانی بودند ..
کاپو یا لمپن پرولتاریای زندانی (: Kapo) لقب بخشی از زندانیان اراذل و اوباش و و لتاها و قداره بندهای یهودی وابسته به صهیونیسم در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی بود که توسط مأموران اس‌اس بخوبی شناسایی و به عنوان «سرپرست واحدهای کار» اسرا گماشته می‌شدند. در بعضی مواقع، این واژه به «هم‌دستان نازی‌ها» نیز گفته می‌شد. به دلیل همکاری کاپوها با نازی‌ها زندانیان عادی، اغلب از کاپوها منتفر بودند اما بودند برخی کاپوهایی که به سایر زندانیان در ازا پول کمک کردند تا غذای بیشتری دریافت کنند یا کار آسانتری انجام دهند. اما در صورتی که یک کاپو در انجام وظایف خود کم‌کاری می‌کرد جایگاه خود را (به عنوان زندانی ارشد) از دست می‌داد و به علاوه از طرفِ کاپوی بعدی هدف اذیت و آزار هم قرار می‌گرفت.
اگرچه تمام کمپ توسط اس اس اداره می‌شد اما مدیریتِ کامل امورِ روزانهٔ کمپ توسط زندانیان کاپو انجام می‌شد. ادارهٔ کمپ بر اساس قوانین ظالمانه ای بود که زندانیان را محکوم به تحمل شکنجه‌های جسمی و روانی، کارِ فیزیکی طاقت فرسا و گرسنگی شدید می‌کرد و اسناد نشان میدهد نیروهای اس اس بدون بهره‌گیری از خوی درندگی کاپوها نمی‌توانستند چنین سیستم ظالمانه ای را برپا کنند. کاپوها به شکل فعالی در کتک زدن و حتی کشتار و انتخاب برای کشته شدن سایر زندانیان نقش فعال بازی می‌کردند. وجود کاپوها کمک می‌کرد تا کمپ به تعداد کمتری از نیروهای حقوق بگیرِ اس اس احتیاج داشته باشد و در نتیجه مخارج ادارهٔ کمپ کاهش میافت. در برخی از موارد کاپوها حدود ۱۰٪ از کل جمعیت زندانیان را تشکیل می‌دادند.
نحوهٔ ادارهٔ کمپ به گونه ای بود که یک کاپو با توسل به خشونت در برابر همقطاران خود بایستد تا نتایج دلخواه اس اس حاصل شود. به علاوه سیستم سلسله مراتبی مانع از انزوای زندانیان هم می‌شد. برای مثال (در سیستم نشانه گذاری زندانیان اردوگاه) یهودیان لباس‌هایی با یک ستارهٔ زرد رنگ می‌پوشیدند و سایر زندانیان لباس‌هایی با یک ستارهٔ روبه پایین داشتند. اما زندانیانی که لباس‌هایی با مثلث سبز رنگ داشتند جرایم خشنی مرتکب شده بودند و به سنگدلی و بیرحمی شهرت داشتند و لذا اس اس آن‌ها را به خاطر داشتن همین ویژگی‌های روانی گزینه‌های مناسبی برای کاپو بودن می‌دانست  زیرا اس اس از وجود چنین حسِ سنگدلی در جامعهٔ زندانیان، برای ادارهٔ کمپ علیه کمونیستها و یهودیان غیر صهیونیست عادی و عمدتا فقیر بهره می‌برد.
اگرچه به‌طور کلی اس اس ترجیح می‌داد تا کاپوها از میان زندانیان خشن انتخاب شوند اما در اثر گذشت زمان (در برخی اردوگاه‌ها) تغییراتی در این رویکرد لحاظ شد. برای مثال در بوخن والد در ابتدا بسیاری از کاپوها از میان زندانیانی با جرائم خشن انتخاب می‌شدند اما از سال ۱۹۳۹ به بعد زندانیان سیاسی به تدریج در این سمت جایگزین زندانیانِ با جرائم خشن شدند. اما در ماوتهاوزن کاپوها حتی تا کمی پیش از آزادسازی همچنان در اختیار زندانیان خشن بود. به عنوان مثال جوزف هایدن یکی از کاپوهای مخوف و منفور و سادیسمی اردوگاه داخاو بود که در ابتدا به دلیل جرائم سیاسی به داخائو فرستاده شد. اما پس از آنکه در قتل چندین زندانی نقش پررنگی ایفا کرد در سال ۱۹۴۲ آزاد شد و به وافن اس اس پیوست.
محاکمه پس از جنگ
پس از جنگ جهانی دوم و در جریان دادگاه اشتوت هوف که در شهر گدانسک لهستان برگزار شد تنها پنج کاپو که در کمپ اشتوتهوف زندانی بودند محکوم به مرگ شدند و بقیه با تغییر نام و عنوان توانستند در بنیانگذاری اسراییل نقش مهمی ایفا کنند ..
پرونده های بسیاری از حضور این کاپوهای سابق در رده های فرماندهی یا ارائه مشاوره به فرماندهان ارتشهای فرانسه، امریکا ، و بریتانیا وجود دارد که میتوان به نقش انها در جنایات جنگ ویتنام ، کره ، عراق و افغانستان اشاره کرد...
در پروژه مشترک یازده سپتامبر صهیونیستها با دولت پنهان امریکا . حجم پروپاکاندای رسانه های امپریالیستی به حدی بود تا جامعه جهانی سوال نکند ، ثروت صدها شرکت مالی که هم خودشان و هم مجموعه اطلاعاتشان در این پروژه پودر شدند چه شد ؟ و با توجه به اینکه نمامی این ثروتها در بانکهای ایالات متحده سپرده شده بود و یا بصورت املاک بنام ان شرکتها بود ، به مالکیت چه کسانی درامد و چگونه بین الیگارشهای یهودی که دو برج تجارت جهانی را قبل از انفجار تخلیه کرده بودند ، تقسیم شد ..
به هر روی ، انچه مسلم است این واقعیت است که بنیانگذاران اولیه کشور اسراییل در اراضی اشغالی فلسطینیان ، بازماندگان همین کاپوهای جنایتکار در اردوگاه های نازیها بودند که اگر وجود نمیداشتند شاید جنایات تبت شده بنام نازیها در تاریخ جنگ دوم هم یا نبود یا حد اقل تا این حد گسترده و جنایتبار نبود ..
بنیانگذاران اولیه با اموزش کشتار به نسلهای بعدی به انها اموختند که برای بقای امپریالیسم جهانی هر جنایتی را تحت پوشش قوم یهود مرتکب شوند و انچه امروز تحت عنوان نسل کشی در غزه میگذرد تنها بخش کوچکی از جنایاتیست که صهیونیستها انجام داده اند ..جنایات انها در زندانها علیه کودکان فلسطبنی که بزودی اشکار خواهد شد پرده ای جدید از کشتار محرومین فلسطینی است که تنها مانع ازادی انها در قبال تبادل اسرا است ..
اما امروز ...امروز دیگر حنای ضد یهود بودن تبلیغات اسراییلی رنگ ندارد . امروز غزه نه یک باریکه بلکه بوسعت جهان جنوب است و نقطه اتحاد دمکراتیک تمامی خلقهای مظلوم جنوب علیه امپریالیسم و صهیونیسم ..
امروز پرچم فلسطین و ایران بر دوش تمامی ازادیخواهان جهان است که بر تارک ان نام رهبر انقلاب اسلامی ایران و محور مقاومت ، میدرخشد ...امروز جهان امپریالیست شمال با اتحاد با ماشین کشتار صهیونیسم بین المللی رو در روی جهان جنوب ایستاده و شک نیست که بدنبال پایان صهیونیسم جهانی که مانند روز اشکار است برای همیشه به قعر اخرین گودال جهنم سرنگون خواهد شد ..شک نیست که امپریالیسم بدون ماشین کشتارش قادر به ادامه حیات نیست و کافیست بند ناف این غده سرطانی از منطقه بریده شود تا مرگ امپریالیسم را بچشم ببینیم ...
پیک خاور ..