پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

چشم اندازی به جهان پسا امپریالیسم.
... احترام و تشکر از همفکری  ر علی جابری در غنا بخشیدن به متن که اگر این کمک نبود شاید متنی هم نبود .
روابط اقتصادی استراتژیک ایران ،چین ، روسیه  و تمامی متحدان محوری این سه کشور ، الگوی اقتصادی سرمایه داری پسا امپریالیسم ..
به جرات میتوان گفت هیچ فیلسوفی نتوانست مانند مارکس چگونگی برامدن طبقه ای بنام بورژوا را از دل فئودالیسم تبیین و هستی شناسی انرا از تولد تا مرگ بصورت کاملا علمی و فلسفی به جهان عرضه کند 
استدلالهای دیالکتیکی ، ماتریالیستی ، فلسفی مارکس در درونزا بودن عامل مرگ طبقات و نقش طبقه کارگر بعنوان انتی تز  بورژوازی منحط انچنان محکم و استوار است که جسارت کوچکترین نقد را از مخالفان گرفت .
او یگانه فیلسوفی بود که علاوه بر تبیین جهان سرمایه داری و دشمن درونی ان خود در تغییر شرکت کرد ،
« در گذشته فلاسفه جهان را تبیین میکردند ، امروز روزیست که باید جهان را تغییر داد »
مارکس..
 گو اینکه تمامی نظرات مارکس در مورد ماهیت  بورژوازی کم نظیرند  اما به باور من  
مهمترین کشف مارکس را که میتوان انرا عامل اصلی رشد سرمایه داری امپریالیستی نامید همانا "ارزش اضافی" است .
ارزش اضافه همان موردیست که از بدو تفاهمنامه  ۲۵ساله بین سه کشور و متحدان راهبردی انها از معاملات  بینا بینی این کشورها حذف شد .
مدتهاست که عده ای مدعی که تا نوک بینی خود ، بیشتر نمیبینند  مستمعین خود را  در حماقت خود شریک کرده و میگویند ،
ایران به چین ،ونزوئلا ، نیکاراگوئه ، کوبا ، و..و.. نفت و بنزین ارزان ارائه میکند  و  استدلال احمقانه انها مبتنی بر نیاز ایران به فروش نفت  است . یا معاملات پایاپای ایران با کشورهای متحد را  احمقانه ناشی از  تحریمهای امریکا میدانند 
این جماعتِ متلا اقتصاد دان وقتی نوبت به چرایی ارزانی پهپادهای ایران میرسند  قلم پای استدلالشان میشکند ، 
این جماعت وراج  زمانیکه به معادله ساده تعداد پهپاد ایران با سوخو  ۳۵ روسیه میرسند از هر دو پا چلاق میشوند .
غرق شدن چپنماهای مدعی در فرمولهای اقتصادی غرب انچنان باورمندشان کرده که فراموش کرده اند ارزش اضافه چیست و با چه هدف استراتژیکی توسط سرمایه داری بصورت مداوم پیگیری میشد .
بهمین دلیل این گروه ها درکی از چرایی ایجاد ساخت کارخانه  ساخت پهپاد در روسیه انهم توسط ایران که خود تولید کننده این پرنده است ، ندارند .
انقدر در فضای سود زیان از نوع امپریالیستی غرق هستند  که درکی از تعریف نظم نوین  جهانی  که این سه قدرت مبشر ان هستند ، ندارند ،
قطعا موضوع مورد بحث ما در  این مقاله  معاملات بورژوازی تجاری صنعتی  انهم در حد معاملات گوجه و خیار و پیاز و یخچال و تلویزیون نیست ، چرا که  بقا سرمایه داری از دیدگاه لنین در  پسا امپریالیسم در حقیقت همین بورژوازی ملی صنعتی تجاریست  که انهم بدنبال توسعه روابط جدید  رو به زوال خواهد رفت .
باید دانست امروز  قیمت یک تولید استراتژیک ایران به روسیه و چین یا بالعکس حاصل جمع قیمت تمام شده ان تولید  با حذف کامل ارزش اضافه  است ،
ماده اولیه + انرژی مصرفی+کار انجام شده +استهلاک ماشین الات و.و. ..
در این رابطه انچه وجود ندارد  ارزش اضافه است  همین رابطه در مورد ارسال سوخو به ایران نیز صادق است . 
در چنین  رابطه ای بکار بردن واژه "معامله" و یا "خرید و فروش"‌ بیانگر اسارت فرد در رابطه سرمایه داری امپریالیستی است و نه بیشتر .
در این رابطه جدید  دیگر نمیتوان برای  انواع تولید واژه "کالا" را بکار برد زیرا مهمترین شرط کالایی بودن  یک تولید که همانا ارزش اضافه است ، دیگر وجود ندارد ،
شک نیست که با سقوط امپریالیسم و توسعه اینگونه روابط ، جهان بسوی نظم نوین جهانی سو خواهد گرفت ،
با پایان امپریالیسم جهان رها شده از زنجیر امپریالیسم  بسمت تواناییهای جغرافیایی خواهد رفت و مانند یک کشور که توان و استعدادهای استانهایش در صنعت ،کشاورزی،محیط زیست و..و. برنامه ریزی میکند  اینبار  جامعه جهانی جهان را بر اساس استعدادهایش تقسیم کرده بدون نگرانی از مقوله ای بنام سود و زیان استعداد کشورهای جهان  مورد استفاده کل جهان قرار خواهد گرفت ، انکشورها که توان تولید نفت دارند انرژی  نفت کل جهان را بر اساس نیاز  تامین خواهند کرد ، کشوری که قادر به تولید انرزی خورشیدیست  توان خود را در خدمت جهان خواهد گذاشت و دیگری تولید گندم و .و..و..
 شاید اینگونه  نگاه از دید بسیاری خوشبینانه بنظر اید ولی اینگونه نیست ، 
انچه نوشته شد تنها بحش کوچکی از جهانیست که  در  انتظار ان هستیم و بخش اعظم ان ...
...منطقه جغرافیایی چه یک کشور یا چند کشور ،مشکل جهانیست و جهان ان مشکل را برطرف خواهد کرد ، اینگونه جهان دیگر شاهد زیاده خواری عده ای در مقابل گرسنگی عده ای دیگر نخواهد بود ،
فرهنگ بومی ،منطقه ای نه تنها از میان نخواهد رفت بلکه جهان به فرهنگی جهانی و نوین مزین خواهد شد .  
 پایان امپریالیسم در حقیقت اغاز جهان جدیدیست که امروز الگوی افتصادی  این سه کشور قدرتمند اموزگاران  ان  هستند  .
بصورت طبیعی نمیتوان انتظار داشت که جهان اینده بناگاه و یکسان تغییر کند و این تغییر همزمان  در پروسه فروپاشی و به ارامی شکل خواهد گرفت  
لذا .در پایان می توان به دو وجه مهم از سیمای آینده جهان توجه کرد، که اولی جبری و دومی اختیاری است.
خروج نسبی کشورهایی مانند عربستان سعودی، و شاید در آینده حتی برخی از کشورهای اروپایی، از حیطه سیطره دلار، به این معنا نیست که این گونه کشورها ناگهان دچار تغییر هویّت تاریخی خواهند شد .  در واقع آنان برای بقای خود راه گریزی جز تا حدی فاصله گرفتن از هژمونی در حال فروریزی آمریکا ندارند. در عین حال نادیده نمی توان گرفت که این جابجایی بر ساخت و بافت قدرت های حاکم بر چنین کشورهایی موثر است و به دگرگونی های سیاسی و اجتماعی هم می تواند منجر گردد.
نکته اختیاری پاسخ به این پرسش است که آیا کشورهایی که خود را از سلطه ارز خارجی تحمیلی یعنی دلار به درجاتی آزاد می سازند، در بخش توسعه چه خواهند کرد؟
تجربه شوروی نشان داد که با تقسیم کار بین جمهوری ها و مناطق این سرزمین بزرگ، امکان هماهنگ سازی سریع مبتنی بر برنامه برای توسعه و پیشرفت وجود دارد. اما همان تجربه نشان داد که در هنگامی که چنین "وحدت عمل مبتنی بر برنامه ریزی" به هر دلیل و شکل و میزان در هم بشکند، فاصله بین این واحدهای اقتصادی-اجتماعی می تواند فاجعه بار باشد.
در نظم نوین جهانی ممکن است کشوری مانند عربستان در ارتباط دوستانه با بلوک بزرگ "چین -روسیه-ایران" بتواند از فروش نفت و در نتیجه سامان یایی درآمدهایش اطمینان خاطر بیشتری پیدا کند، و یا ایران به سبب آسودگی خیال ناشی از مراودات با دو کشور بزرگ چین و روسیه "فعلا" موضوع حیاتی خودکفایی در تولید کامل مواد غذایی را در اولویت بعدی قرار دهد ، اما باید از تجربه شوروی درس گرفت. فقدان خودکفایی استراتژیک در مقیاس ملی، و نیز عدم توازن منطقه ای در امر پیشرفت و توسعه هردو به اندازه عدم تعادل طبقاتی می توانند خطر آفرین باشند .  ورود به جهان نوین نيازمند نگاه هایی نوین به جهان اینده است.
نعیم صفایی