پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

نقش "بنیادگرایی" ، اصولگرایی و اصلاحطلبی"در دیدگاه های مذهبی و غیر مذهبی انقلابی..
سخن نخست...
امروزه این سه واژه بدرستی در تمامی جنبشهای انقلابی جهان اعم از سوسیالیستی و یا مذهبی خود را نشان داده و حضورش کاملا ملموس است و موثر ، پس نمیتوان این سه واژه را منحصر به ادیان یا مذهبیون دانست . ما در این مقاله تلاش میکنیم گستردگی و تاثیرات این سه گروه سیاسی و موثر در تحولات جهانی را که مجموعا بدو طبقه متعلق هستند را واکاوی کنیم .
لذا برای شناخت این سه گروه بدوا لازم است تعریفی هر چند ناقص از این واژه ها داشته باشیم و به نقش انها در انقلابات بپردازیم ...
نخست اصولگرایی...
اصولگرایی به مفهوم همنوایی طبقه فرادست با جریانات انقلابی برای پیاده کردن قوانین سطحی و روبنایی از اعتقادات طبقات فرودست جهت بسط و تحکیم روابط استعماری پیش از انقلابات است که عموما شرایط را بسیار بدتر از قبل میکند ..
این پدیده از دوران برده داری تا کنون ادامه داشته و مختص دین یا ایین یا مذهب و ایدئولوژی خاصی نیست.
اوج این اصولگرایی را میتوان در پذیرش مسیحیت توسط امپراتوران روم دانست که بکمک سران کلیسا با جرح و تعدیل در انجیل انجام گرفت و توانست از ایین مسیحیت یک دین کاملا اشرافی را به جهان عرضه کند ..
امروز واتیکان را میتوان پایگاه فکری/مذهبی اصلی الیگارشی امپریالیستی جهان مسیحیت دانست که ضمن سروری بر حاکمان امپریالیست ، مطیع اوامر جبری امپریالیسم جهانی هم هست ..
بطور مثال اگر امپریالیسم معتقد باشد امروز ازدواج همجنس بازان در مسیر منافع الیگارشیست ، واتیکان با تهیه انواع روایات و جعلیات انرا با مسیحیت واتیکانی منطبق کرده و سپس میپذیرد و ترویج میکند .
اگر چه کلیسا هموار یهودا را بخاطر انکار لعن میکند البته تنها بدلیل انکار نیست بلکه پنهان کردن نقش او در استحاله مسیحیت در همان دوران اولیه بود...
اینگونه بود که اگرچه کلیسا همواره یهودا را لعن و حواریون دیگر را تقدیس میکرد اما، انچه در تداوم تاریخ گسترش یافت اندیشه های یهودا بود و نه پطرس،
ایین اسلام محمدی نیز از این افت مصون نماند ، گفته شده، این انحراف نیز از همان اغاز با فتنه های پبچیده خاندان ابو سفیان اغاز شد که امروز انرا بنام اسلام سفیانی میسناسیم ..
مبارزه با همین انحرافات بود که فرق سر مولود کعبه را شکافت و سر نازنین ان سرور ازادگان جهان را به تیغ ظلم فاحش از بدن جدا کرد ..
اصولگرایان در همه نحله های فکری بسیار محافظه کار و طالب ثابت ماندن شرایط اجتماعی اقتصادی طبقانی هستند و هر نوع تغییر اجتماعی یا جهانی را دشمن و بزیان خود میبینند از امدن روزنامه و رادیو گرفته تا مدیا ..
اصلاحطلبی ..
اصلاحطلبی بخلاف اصولگرایی چندان مقید به ارمان یا دین یا مذهب و یا حتی تظاهر به مناسک و رعایت انها نیست ..
اصلاحطلبان دایم بدنبال تراشیدن شاخ و برگها و زدن ریشه انقلابان و ساخت نظامی هستند که قدرتهای حامی انها پذیرای ان باشند .
اصلاحطلبان قدرت حود را نه از پایگاه مردمی ، که از ایجاد رابطه با قدرتهای جهانی یا منطقه ای و گره زدن منافع انها به بقا نظام اصلاحطلبی کسب میکنند ، از اینرو تعریف منافع ملی برایشان بیمعناست و اگر اشاره ای به ان میکنند قطعا بدون در نظر گرفتن منافع قدرتهای حامی انها نیست.

اگر چه اصلاحطلبان و اصولگرایان هر دو در یک طبقه فرادست اجتماعی هستند و در مقابل دشمن مشترک یعنی فرودستان همواره متحدند ، ولی تفاوتهای بسیار و بیشتر متضاد دارند ولی بدلیل وابستگی انها به طبقه فرادست از،دیدگاه انقلا بی هردو نحله ، ارتجاعی، واپسگرا و دشمن انقلابها بشمار میروند .
در همین رابطه است که اگر چه اصولگرایان تلاش میکنند با اتکا به توسعه و تبلیغات ظاهری افکارشان و عمل به مناسک متظاهرانه و پوپولیستی مردم را فریب داده همراه خود داشته باشند ولی در صورت لزوم از دریافت کمک از هر نیرویی حتی اربابان اصلاحطلب و دشمنان استقلال کشور تیز دریغ نمیکنند .
بنیاد گرایی...
متاسفانه این واژه "بسیار مترقی" سالهاست توسط رسانه های امپریالیستی به واژه ای نفرت اور تبدیل شده و انرا مترادف "واپسگرایی" .."ارتجاع" .."کهنه پرستی" "دگماتیسم "و..و..تعبیر کرده اند و شاهدیم که بسیاری روشنفکر نمایان هم در این جنایت فرهنگی با استعمارگران همنوا هستند ..
بنیادگرایی چیست ؟
بنیادگرایی روشی انقلابی برای بازگشت به اهداف والای انسانی دینی یا مذهبی یا ایدئولوژیک است که بدلیل حضور و تلاش مستمر دو گروه ذکر شده مغفول مانده و متروک شده .
بنیادگرایان تلاش میکنند ان مفاهیم ارمانی را لابلای تاریخ بیرون کشیده انرا با شرایط روز تطبیق داده مانند پرچم رهایی پیشاپیش توده های عظیم فقرا و محرومین ، برافرازند ..
بعنوان مثال تاریخ نشان میدهد ،بعد از ورود اسلام به ایران این فلات ، سراسر از قیامهای بنیادگرایانه تشیع علویست که متکی بر بنیانهای بنیادین نهضت محمدی بوده که اخرینش را میتوان انقلاب ۵۷ دانست که اصل متروک شده عدالت اقتصادی و اجتماعی و ازادی و تساوی را از "عدالت امیر مومنان" و علت العلل شهادت حسین ابن علی استخراج و انرا با سایر روایات و احادیث مستند کرده برای رسیدن به چنان جامعه ای بکار بگیرد ..

در خاور دور در تهاجم امپریالیستی به انقلاب توده های ویتنام نیز شاهد حضور کاهنهایی بودایی بودیم که اصل ظلم ستیزی و برقراری عدالت اقتصادی اجتماعی برگرفته از اموزه های بودا را بخلاف دارو دسته اصلاحطلب وابسته به امپریالیسم همچون دالایلاما ، سرمشق خود داشتند ، در حمایت از انقلابیون ویت کنگ حتی دست بخود سوزی های متعدد زدند...

اگر چه مارکسیسم لنینیسم را نمیتوان متعلق به تاریخ دور دانست ولی همین ایدئولوژی هم از بدو اغازش دچار بیماری اصولگرایی و اصلاحطلبی شد ..
به جرات میتوان گفت بیشتر نیروی مبارزاتی مارکس و انگلس و لنین مانند دیگر ارمان های انقلابی مذهبی صرف مبارزه با این دو گروه شد .اوج رشد این اپورتونیسم ارتجاعی و تنها ماندن لنین را میتوان در انترناسیونال دو مشاهده کرد.
امروز اما م ل ها دیگر با چند عنصر فاسد و خائن مانند تروتسکی ،بولگانین، کائوتسکی روبرو نیستند ، بلکه با اندیشکده هایی مجهز با اساتیدی حرفه ای در مکاتبی مانند مکتب فرانکفورت طرف هستند که دانشمندانش شبانه روز در حال تراشیدن و تغییر شکل این ایدئولوژی انقلابی هستند ..
این بنگاه های ضد مارکسیم لنینیسم اصلاحطلب همواره همکاری سخاوتمندانه و بعضا رایگان جامعه روشنفکری چپنمای اصولگرا و اصلاحطلب را در کنار خود دارند ..از همینروست که با خجلت تمام شاهد حمایت مدعیام م ل غرب زده از کثیف ترین چهره های اصلاحطلب داخلی هستیم .
در این مکتب استحاله گر افرادی امتال مارکوزه توانستند روشهایی را برای استحاله سوسیالیسم بیابند که طبقه روشنفکر اصلاحطلب را دایم و سر از پا نشناخته همواره بدنبال نوشیدن این شراب مسموم دیوانه وار بدنبال خود بکشند تا بنیادگرایان انقلابی سوسیالیست را بچماق دگماتیسم و واپسگرایی و ارتجاع فکری ، بکوبند ..
سخن اخر ...
«امروز بنیادگرایی پیشرو انقلابی عدالتخواه چه دینی و مذهبی اسلامی و چه مانند بودیسم اسطوره ای و چه غیر مذهبی ، جنبشی جهانی و ضد امپریالیسم و بسیار مترقی است که گام به گام بسوی یک اتحاد استراتژیک جهانی جنوب گرسنه علیه ظلم و بیداد شمال امپریالیست رو به پیش دارد»
نعیم صفایی