دوستان و رفقا
طبق پروفایل مهدی ورزی در وبسایت «Eco Capacity Exchange» او نقش اساسی در برقراری ارتباط بانک درسدنر کلینورت بنسون با شرکت ملی صنایع پتروشیمی جمهوری اسلامی داشت و توانست در سال ۱۹۹۸(یعنی دو سال بعد از ان کنفرانس) این بانک وابسته به شبکه الیگارشی زرسالاران را در جایگاه مشاور مالی شرکت ملی نفت ایران تثبیت کند. به نوشته این وبسایت، این اولین بار بعد از انقلاب اسلامی بود که یک بانک خارجی چنین جایگاهی در پیوند با یک نهاد جمهوری اسلامی پیدا می کرد.
از مونوپلهای کاخ نشین تا الیگارشی فرومایگان ....بخش پنجم
رفیق بهلول تلاش میکند "پروژه نفوذ" در انقلاب شکوهمند ملت ایران را از روزهای آغازین تا امروز طی مقالاتی تحت عنوان: "از مونوپل های کاخ نشین تا الیگارشی فرومایگان" بررسی کرده، علت و معلولهای توانایی گسترش نیروهای نفوذی امپریالیسم در کشور و انقلاب را مورد تحلیل و تحقیق قرار دهد.
تمامی مندرجات این سری از مقالات از وقایع تا اسامی افراد، مستند به اسناد و ادله متقن از خروجیهای "مرکز اسناد کشور" و یا بر گرفته از رسانه های معتبر داخلی و خارجی میباشد که نگارنده طی سال های پس از انقلاب آنها را مطالعه کرده است. لذا در صورت نیاز سازمانها و گروه ها، نگارنده خود را موظف میداند مستند نوشتار را در اختیار متقاضیان قرار دهد.
هیِت تحریریه "پیک خاور"
دهم آذر 1400 طبق پروفایل مهدی ورزی در وبسایت «Eco Capacity Exchange» او نقش اساسی در برقراری ارتباط بانک درسدنر کلینورت بنسون با شرکت ملی صنایع پتروشیمی جمهوری اسلامی داشت و توانست در سال ۱۹۹۸(یعنی دو سال بعد از ان کنفرانس) این بانک وابسته به شبکه الیگارشی زرسالاران را در جایگاه مشاور مالی شرکت ملی نفت ایران تثبیت کند. به نوشته این وبسایت، این اولین بار بعد از انقلاب اسلامی بود که یک بانک خارجی چنین جایگاهی در پیوند با یک نهاد جمهوری اسلامی پیدا می کرد.
از مونوپلهای کاخ نشین تا الیگارشی فرومایگان ....بخش پنجم
پروژه نفوذ از صفر تا صد:
از «شبکه بدامن» تا «شبکه مهدی هاشمی» / زرسالاران جهانی، MI۶ و تلاش برای سلطه بر «نفت» ایران
در تیرماه پرماجرای ۷۸، در حالی که مطبوعات زنجیرهای با پوشش سنگین جنجالهای سیاسی روز اذهان عمومی را غبارآلود کرده بودند، یک هیات ۳۰ نفره وارد تهران شد. آنها ۲۰ سال در انتظار این لحظه بودند.
دوران "اصلاحات" در حقیقت با شعار «توسعه سیاسی» و بازگشت انگلیسیها آغاز شد.
در اول و دوم ماه می ۱۹۹۶ برابر با ۱۲ و ۱۳ اردیبهشت ۷۵، یعنی در سال آخر ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، کنفرانسی در یکی از هتلهای شهر دالاس تگزاس، یعنی قطب حوزه انرژی در ایالات متحده برای بررسی «ایران در گذار» پس از رفسنجانی و فرصتهای جدید اقتصادی در ایران، برگزار شد.
گزارش نشریه واشینگتن ریپورت از کنفرانس دالاس درباره فرصتهای حوزه نفت و گاز(ژوئیه ۱۹۹۶)
فهرست نسبتا بلندی از نمایندگان کمپانیها و شرکتهای اقتصادی معروف حوزه نفت، گاز، سرمایهگذاری و همچنان موسسات مشاورهای این حوزهها به عنوان مهمان حضور داشتند.
در بین اسامی نمایندگان شرکتهای بزرگ و کوچک حوزه انرژی حاضردر این کنفرانس، تعداد زیادی از ایرانی تبارهای فعال در حوزه انرژی از دو کشورآمریکا و بریتانیا بودند که نام یک مجموعه اقتصادی توجه ویژهای جلب می کند: «کلینورت بنسون»
از طرف این موسسه، که نزد پژوهشگران تاریخ عملیات پنهان جاسوسی و اطلاعاتی، یک شرکت بدنام و بدسابقه است، یکی از مدیران به نام «سید مهدی ورزی» در آن کنفرانس شرکت کرده بود. وزری دارای تابعیت بریتانیایی که پیش از انقلاب یکی از مدیران شرکت ملی نفت ایران بود، همزمان از سخنرانان این همایش نیز بود.
متن گزارش واشینگتن ریپورت از سخنرانی مهدی ورزی در کنفرانس دالاس:
به گزارش نشریه واشینگتن ریپورت، ورزی در سخنرانی خود، نکات بسیار قابلتاملی مطرح کرد. در جایی از این سخنرانی، این نماینده شرکت کلینورت بنسون گفت:
"اگر ایران می خواهد صنعت نفت آن رو به جلو حرکت کند، لاجرم باید در «نرخ عایدی» که قصد دارد برای شرکتهای خارجی در نظر بگیرد، تجدیدنظر کند(آن را بیشتر کند). این خوشایند نیست، ولی واقعیت است."
اما از ان مهمتر، انجا بود که این مهره قدیمی انگلیس در حوزه نفت و گاز ایران، تاکید کرد:
"عایدات نفتی ایران که مستقیما صرف یارانههای دولتی(به مردم) می شود، ایران را «تنبل» کرده و جلوی بازشناسی ظرفیتهایش را از این کشور گرفته است. باید بخش خصوصی ایران هم دخیل باشد. نفت هم فقط یک شاخه از تجارت است و چرا نباید سرمایه خصوصی در این تجارت راهبردی به جریان بیافتد."
تابعیت بریتانیایی ورزی طبق دادههای وبسایت ثبت شرکتها در بریتانیا تایید شده و مهدی ورزی همواره و به تناوب به عنوان کارشناس نفت، مهمان شبکه «من و تو» می شود.
در واقع، برای کسی که با سابقه سیاه شرکتهای بزرگ نفتی وابسته به الیگارشی زرسالاران در مقطع ملی شدن صنعت نفت و عملیات "چکمه" آشنا بودند، این کلمات، اعلام موضع زرسالاران جهانی درباره بخش استراتژیک نفت و گاز جمهوری اسلامی بود که با وقوع انقلاب اسلامی، پیوند این شبکه با آن، تا آن مقطع، قطع شده بود.
نکته بسیار مهمی درباره سوابق آقای مهدی ورزی وجود دارد. ورزی از ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۵ به عنوان مدیر تحقیقات انرژی در بانک مادر کلینورت بنسون و از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱، همین مسوولیت را در بانک زیرمجموعه، یعنی درسدنر کلنورت بنسون به عهده داشت. او از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱، یعنی حتی سه سال بعد از انقلاب، به عنوان دیپلمات در سفارت ایران در آنکارا مشغول به کار بود.
طبق پروفایل مهدی ورزی در وبسایت «Eco Capacity Exchange» او نقش اساسی در برقراری ارتباط بانک درسدنر کلینورت بنسون با شرکت ملی صنایع پتروشیمی جمهوری اسلامی داشت و توانست در سال ۱۹۹۸(یعنی دو سال بعد از ان کنفرانس) این بانک وابسته به شبکه الیگارشی زرسالاران را در جایگاه مشاور مالی شرکت ملی نفت ایران تثبیت کند. به نوشته این وبسایت، این اولین بار بعد از انقلاب اسلامی بود که یک بانک خارجی چنین جایگاهی در پیوند با یک نهاد جمهوری اسلامی پیدا می کرد.
همزمان با این تحرکات، در فضای سیاسی کشور هم تحولاتی در حال رخ دادن بود. حدوداً دو ماه قبل از برگزاری این کنفرانس، در ۱۸ اسفند ۷۴، انتخابات دوره پنجم مجلس برگزار شد که مهمترین شاخصه آن، تولد جریانی به نام «کارگزاران سازندگی»، بود که مجموعهای از مدیران تکنوکرات دولت هاشمی رفسنجانی و حواریون رییس جمهور وقت بودند. کارگزاران سازندگی، به عنوان کانون «الیگارشی» شکلگرفته در ساختار جمهوری اسلامی، قصد داشتند با در اختیار گرفتن بخش قابلتوجهی از کرسیهای مجلس، حضور خود را در دوران پساهاشمی تثبیت کنند. این مقطع، یعنی زمستان ۷۴، دوران اوجگیری تکاپوهای شبکه زرسالاران جهانی برای ورود دوباره به ایران بعد از وقفه چندین ساله بعد از انقلاب بود.
از قضا، هوشنگ امیراحمدی، یکی از سخنرانان همان کنفرانس بود،
هوشنگ امیر احمدی بخلاف انکه در فضای رسانه ای تلاش میکند خود را فردی سبکسر و کم ارزش و خل وضع نشان دهد ،یکی از حرفه ای ترین و خطرناکترین مهره های غرب و بانی پروژه نفوذ در ایران پس از انقلاب است.
او در دی ماه ۷۴، در دانشگاه نیوجرسی سخنرانیای انجام داد که می توان آن را مانیفست موضع جدید زرسالاران در مواجهه با جمهوری اسلامی دانست.
(خلاصه حرف امیراحمدی این بود که «اسلام سیاسی» در ایران از بینبردنی نیست، بلکه باید تلاش کرد تا در آن "نفوذ" نمود و گرایشهای انقلابی آن را نرم و تعدیل کرد. او بهترین نحوه مواجهه غرب با جمهوری اسلامی را، تلاش برای قدرت گرفتن جریان طرفدار غرب در داخل ساختار سیاسی جمهوری اسلامی دانست.)
امیراحمدی از ۱۹۹۰، تشکیلاتی را به عنوان «شورای ایران-آمریکا»، را در نیوجرسی راهاندازی کرد که هدف غایی آن، برقراری دوباره پیوندها میان کمپانیهای نفتی بزرگ و حوزه نفت و گاز ایران بود. در بین اعضای هیات مدیره این شورا نام کسانی چون بیژن مصور رحمانی و فریدون فشارکی دیده می شد که از همان مقطع، ارتباطات عمیقی با مدیران تکنوکرات دولت هاشمی پیدا کرده بودند.
فریدون فشارکی را بیشتر بشناسیم
در دی ماه ۷۴، نشریه «پیام امروز»، در گزارشی تفصیلی، درباره موج خاموش و خزنده بازگشت دوباره دولتمردان و چهرههای اقتصادی وفرهنگی دوران پهلوی به ایران و با چراغ سبز دولت هاشمی رفسنجانی خبر داد. به عبارت دیگر، شبکه کارگزاران داخلی شبکه زرسالاران جهانوطن در ایران دوباره در حال احیاء بود و حال قصد داشت یک کانال رسمی برای حفاظت از منافع خود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایجاد کند و انتخابات دوره پنجم مجلس بهترین فرصت بود.
شاید جالب باشد که بدانیم که در سال ۷۵، با کارگزاری یک چهره بهایی تبار به نام «بیژن مصور رحمانی» ، از مدیران نفتی بانفوذ در آمریکا که عضو مهرههای همان شبکه جهانی است(از دوستان مدیران سیاسی-نفتی چون دیک چنی و زلمی خلیلزاد)، «روبرت مرداک» (مردوخ)، از معروفترین چهرههای الیگارشی زرسالاران یهودی و کلیدیترین چهره آن شبکه در حوزه رسانه(که به عنوان غول رسانه در دنیا شناخته می شود)، در سفری بی سر و صدا به ایران آمد و در هتل استقلال تهران مستقر شد. با افشاگری نشریه «صبح»، ماجرای سفر مرداک رسانهای شد و او به سرعت توسط کسانی که او را به کشور آورده بودند، از ایران خارج شد.
در سال ۷۴، خارج از دید رسانه ها و ملت ، یک اتفاق بسیار مهمی هم رخ داد که پرده از احیای دوباره شبکه وابسته به زرسالاران جهانی در کشور برمی داشت. تیمی از وزارت اطلاعات، در روند تحقیقات خود درباره درز اطلاعات حساس اقتصادی کشور به شرکتهای خارجی، به فردی به نام «عباس یزدانپناه یزدی» می رسد و او را بازداشت می کند. در اعترافات یزدانپناه، معلوم می شود که او دوست نزدیک، مشاور ارشد، محرم اسرار و «کیف پول» مهدی هاشمی، فرزند رییس جمهور وقت ایران است که در آن مقطع و حتی سالهای بعد، یکی از ذینفوذترین چهرهها در حوزه نفت و گاز کشور بود.
مهدی هاشمی
عباس یزدانپناه یزدی معروف به «جعبه سیاه کرسنت»
تیم مهدی هاشمی-یزدانپناه یزدی، از طریق تشکیل شرکتهای پوششی، اقدام به جمعاوری اطلاعات اقتصادی محرمانه از درون دولت، دلالی اطلاعات برای شرکتهای خارجی و گرفتن پورسانت و رشوه از این شرکتها بابت دلالی و کارچاقکنی می کردند و حوزه اصلی فعالیت آنان حوزه نفت و گاز بود.
در بین این شرکتها، نام برخی از بدنامترین شرکتهای وابسته به شبکه زرسالاران جهانی، یعنی شل، توتال و بانک سرمایهگذاری کلینورت بنسون دیده می شد! جالبتر این که با دستگیری یزدانپناه، فشار سنگینی بر کارشناسان پرونده وارد آمد تا پیگیری کار را متوقف کنند و در نهایت این فشارها منجر به منفک شدن آن تیم از تشکیلات امنیتی شد!
کاوه اشتهاردی، مدیرمسوول اسبق روزنامه ایران، در جلسه دادگاهی که به خاطر شکایت مهدی هاشمی از او برگزار شد(۱۴ آذر ۸۹)، دعاوی بسیار مهمی را مطرح کرد. البته باید خاطرنشان کرد که دقیقا در همان زمان، مهدی هاشمی به لندن متواری شده بود! اشتهاردی در بخشی از اظهاراتش در دادگاه گفت:
" باید به اطلاع برسانم که ارتباطات مشکوک مهدی هاشمی با سرویس های اطلاعاتی بیگانه پیش از فتنه ۸۸ برقرار بوده و درمقاطع اخیر تشدید شده است. مهدی هاشمی از سالها قبل با سفارت انگلستان در تهران ارتباط داشته است. اکنون جا دارد که دادگاه محترم از معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات این پرسش را مطرح کند که سرنوشت پرونده ۱۶ سال پیش مهدی هاشمی و ماجرای کشتی انگلیسی را توضیح دهد. پرونده ای که اگر روشن می شد ریشه فتنه ۸۸ در همان زمان خشک می شد! "
به هر حال، همه این تکاپوها و زمینهسازیها، یکی دو سال بعدتر، با روی کار آمدن دولت اصلاحات وارد فاز تازهای شد.
ماجرای مشکوک اتوبوس آمریکاییها؛ انگلیسیها رسما برمی گردند
تیرماه سال ۷۸، ماهی عجیب و به شدت پرماجرا بود. ماهی که انفجار بمب خبری خودکشی بسیار مشکوک «سعید امامی»، متهم اصلی پرونده قتلهای زنجیرهای آغاز شد و این ماجرا دوباره به آتش نبردهای رسانهای میان جناحهای سیاسی و مطبوعات این جریانات بنزینی تازه ریخت.
در همان روزهای نخست تیرماه، خبر حمله به اتوبوس «توریست» های آمریکایی، جنجال مطبوعاتی دیگری برانگیخت. ظاهر ماجرا اینگونه در مطبوعات روایت می شد که اتوبوس حامل توریستهای آمریکایی در جنوب کشور، با اهداف سیاسی و ضدآمریکایی مورد حمله گروههای «خودسر» (یا به تعبیر مطبوعات دوم خردادی، گروههای فشار) قرار گرفت. یک موج گسترده در محکومیت این حمله، سرزنش نیروهای انقلابی که این حمله به آنان منتسب می شد و همدلی با آمریکاییهای مهمان در کشور به راه افتاد.
اما کمی بعد معلوم شد که سرنشینان اتوبوس نه جمعی جهانگرد، که هیاتی از تجار و نمایندگان تجاری شرکتهای آمریکایی بودند. حمله به اتوبوس اصولا با هدف ایجاد جنجال و همچنین ایجاد محکومیت علیه نیروهای حزباللهی توسط عواملی مشکوک صورت گرفت و فرد کلیدی طراح و مجری این حمله، عامل «موساد» بوده است.
هفتهنامه «عصر ما»، ارگان تئوریک سازمان مجاهدین انقلاب، از گروههای اصلی جبهه دوم خرداد، در شماره ۱۲۳(۱۶ تیر ۷۸)در مقالهای تفصیلی با عنوان «عوامل بحرانساز در امنیت کشور کدامند؟»، در اشاره به ماجرای حمله به اتوبوس تجار آمریکایی نوشت:
" در جریان پیگیری قتلهای زنجیرهای مشخص شد علت اصلی حمله به اتوبوس آمریکاییان، برخلاف آنچه برخی سعی داشتند القاء کنند، ناشی از جریحهدار شدن احساسات جوانان طرفدارا ارزشهای اسلامی نبوده است. به قرار اطلاع، اولا آژانس توریستی که آمریکاییها را به ایران آورد، با بخشی از یک سازمان اطلاعات داخلی ارتباط داشته است. ماجرا از آنجا آغاز می شود که فردی که منبع یکی از قسمـتهای سازمان اطلاعاتی کشور بوده، گزارش می کند که هیات امریکایی از جاسوسهای سیا تشکیل شده است. برخی از روزنامهها نیز که در انتشار این نوع اخبار مشکوک، حرفهای شدهاند، به نحو تحریکآمیزی خبر مذکور را منتشر می کنند و سپس اتوبوس حامل آمریکایی ها مورد حمله افراد ناشناس قرار می گیرد. آمریکاییها می روند و بعدا معلوم میشود که فرد گزارشدهنده، جاسوس موساد بوده است
یکی دو روز بعد از این حمله مشکوک، خبر ربوده شدن سه تبعه ایتالیایی در استان کرمان بحثبرانگیز شد. همزمان وزیر کشور وقت، موسوی لاری، از وجود اخباری مبنی بر تحرکات ضدامنیتی گروههای «خودسر» برای ایجاد آشوب و اغتشاش در کشور در آستانه انتخابات مجلس ششم خبر داد که اعلام چنین خبری آن هم در حالی که هنوز چندین ماه تا برگزاری انتخابات فاصله بود، به شدت مشکوک می نمود و بیشتر به یک «فضاسازی» شبیه بود. این تسلسل بی امان جنجالهای سیاسی و امنیتی، آنچنان افکار عمومی را به خود مشغول کرده بود که فرصت تعقل و تامل جدی در امور را می گرفت و پازل این ماه پرماجرا، کمی بعد با غائله انتشار نامه محرمانه منتسب به سعید امامی درباره اصلاح قانون مطبوعات، ماجرای توقیف روزنامه سلام و بعد غائله کاملا طراحیشده و پیچیده کوی دانشگاه در ۱۸ تیر تکمیل شد.
در چنین فضای پرفتنه و غبارآلودی، روز ۵ تیرماه، به عنوان یک خبر فرعی، برخی روزنامهها اعلام کردند که یک هیات بزرگ تجاری به نمایندگی از ۳۰ شرکت «انگلیسی» وارد کشور شدهاند. در بین اسامی شرکتهایی که در این هیات نماینده داشتند نامهای معروفی چون بانک بارکلی، گروه فضایی و دفاعی انگلیس، شرکت مارکونی، شرکت تیمز واتر، شرکت نفت انگلیس برونئو و شرکت نفتی معروف انگلیسی-هلندی «رویال داچ شل» به چشم می خورد.
نکته اینجا بود که یک اهل فن، در لیست ۳۰ شرکتی که در این هیات نماینده داشتد نام معروفترین شرکتهای وابسته به الیگارشی زرسالاران یهود را می دید. بر طبق خبر منتشر شده، برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شرکتهای ظاهرا خصوصی انگلیسی، هیات تجاری به ایران فرستاده بودند و قرار بود این هیات با مسوولان وزارت نفت، سازمان برنامه، اتاق بازرگانی، سازمان مناطق آزاد و برخی نهادهای دیگر جمهوری اسلامی دیدار و مذاکره کند. اما نکته بسیار مهم اینجا بود که سازماندهنده این سفر، یک نام آشنا بود: کلینورت بنسون!
کمی بعد از سفر این هیات، یک رویداد «نمادین» دیگر به وقوع پیوست. بعد از یک وقفه ۲۰ ساله(از پیروزی انقلاب)، نمایندگی بانک انگلیسی «HSBC» در ایران افتتاح شد. این بانک، میراثدار و تداوم بانک شاهی بود که در عصر قاجار، در ذهن عمومی ایرانیان نماد سلطه امپراتوری انگلستان بر امورات کشور بود. بانک شاهی، شعبه ایرانی بانک هنگ کنگ بود که در دوران اوجگیری فعالیتهای شبکه زرسالاران یهودی در عرصه تجارت تریاک با شرق دور، توسط خاندانهای یهودی همچون روچیلد و ساسون راهاندازی شد.
مقر مرکزی بانک اچ اس بی سی در لندن
ماجرا داشت روشن می شد: «انگلیسیها» (یا بهتر است بگوییم نمایندگان شبکه زرسالاران) رسما به ایران بازگشته بودند!
بهلول
بهلول