همانطور که آپوزیسیون برانداز بیش از سی و پنج سال است که سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را با وقاحت خیره کننده ای هر ساله تمدید کرده، اینان نیز توطئه حزب سازی "رژیم" را سی و پنج سال است که مرتبا تمدید میکنند.
در باب مقاله "چهارم آبان" رویزیونیست ها در "نامه مردم"
از همان سال 1362 میراث خواری رهبران "حزب توده ایران"  با تهمت زنی به مارکسیست - لنینیست ها آغاز شد. تم مرکزی این تهمت زنی ها مبتنی بر این ادعا بود که: "تسلیم شدگان و خرد شده گان زیر شکنجه رژیم ولایت فقیه قصد دارند بدستور رژیم یک حزب مطیع ولایت فقیه بسازند." این حملات ابتدا با تهمت زنی به رفیق کیانوری آغاز شد، حقیقتی که اگرچه جرات نکردند مستند کنند ولی توده ای ها که به خط مشی پلنوم 16 و 17 حزب عقیده دارند به خوبی میدانند که این تهمت ها سکه رایج بود که بعد ها دامن ده ها نفر از خود آنها را نیز گرفت. به زعم رویزیونیست ها هرکه به ایران مسافرت کرد و زنده باز گشت، حتماً به پلیسی تبدیل شده که هدفش کمک به "حزب سازی" در ایران است. جالب است توجه کنیم که بسیاری از هواداران خودشان ناچارند مسافرت خود به ایران را پنهان کنند که مبادا از جانب این نا رهبران برچسب جاسوس بخورند.
همانطور که آپوزیسیون برانداز بیش از سی و پنج سال است که سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را با وقاحت خیره کننده ای هر ساله تمدید کرده، اینان نیز توطئه حزب سازی "رژیم" را سی و پنج سال است که مرتبا تمدید میکنند.
آخرین نمونه از این خزعبلات در روز چهارم آبان (سالروز تولد شاه سرنگون شده)  1400 که در "نامه مردم" زیر عنوان "حزب توده ایران از مشی سیاسی - تشکیلاتی اصولی و مبارزه انقلابی خود منحرف نخواهد شد" (مقاله جهارم آبان- از این بعد) منتشر شد، واقعا هم شاهکار بود. اینبارتهمت ها نه بیک مسافر ایران بلکه نثار یک فعال ایرانی جنبش ضد جنگ شد که بهمراه دیگر فعالین جنبش ضد جنگ از آمریکا به سوریه سفر کرده بود، همان گروهی که قبلا به ونزوئلا نیز مسافرت کرده بودند. تهمتی که اینبار نه تنها از جانب کسی جدی گرفته نشد بلکه با عث خنده رهبران جنبش ضد جنگ در آمریکا شد و ضربه دیگری به حیثیت و اعتبار"حرب توده ایران" وارد ساخت.
هیچکس نمی تواند این واقعیت را انکار کند که این شیوه منحط مبارزه سیاسی نه تنها در تاریخ و فرهنگ حزب توده ایران سابقه نداشته، در فرهنگ دیگر نیرو های چپ و هوادار سوسیالیست در ایران نیز بی سابقه بوده است و باید محکوم شود. "پیک خاور" در کنار دیگر مارکسیست لنینیست ها این شیوه ننگین مبارزه نظری را محکوم میکند. 
بدون شک مبارزات ایدئولوژیک - سیاسی مارکسیست لنینیست ها چه بصورت فردی و چه بصورت جزیره های کوچک و پراکنده در افشای روزیونیست نقش داشته و در آینده نقش بیشتری هم خواهد داشت ولی اهمیت مقاله چهارم آبان "نامه مردم" در این لحظه تاریخی بمراتب فرا تر از تهمت زنی های رایج است و بدلائل زیر حائز اهمیت است. 
همانطور که قبلاً اعلام کردیم یورش به مسلمانان انقلابی و حزب توده ایران به رهبری ر.کیانوری با هماهنگی کامل بورژوازی خزیده در حاکمیت، ارتجاع حوزوی، جاسوسان نفوذی امپریالیسم و دار و دسته رجوی به انقلاب کبیر ایران آغاز شد. همانطور که در فقدان بهشتی ها، رفسنجانی مرتد به استوانه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد، در حرب توده ایران نیز رویزیونیست هایی که پس از انتخاب رفیق کیانوری به دبیراولی حزب توده ایران از مقام رهبری کنار گذاشته شده بودند، موفق شدند با بهره برداری زیرکانه از اوضاع آشفته حزب، ضعف ها، بویژه ضعف تئوریک رفیق خاوری، نه تنها رهبری حزب را بدست بگیرند بلکه  همه هواداران مشی انقلابی (1357-1361) حزب را نیز تصفیه کنند. 
اما برخلاف ادعای رویزیونیست ها مبارزه "که بر که" با پیچیدگی و قوت تمام در جمهوری اسلامی ایران ادامه پیدا کرد. تحت رهبری مدبرانه آیت الله خامنه ای و یارانشان، نه تنها قدرت و مقاومت نظامی ایران با سرعت خیره کننده ای رشد کرد، بلکه بالاخره با پیروزی علیه غربگرایان نئولیبرال و طرد تدریجی فاسدین از حکومت، سیاست های داخلی نظام با خط مشی ضد امپریالیستی و مقاومتی خلق های منطقه هرچه بیشتر هماهنگ شده و انقلاب ایران وارد گام دوم خود گردیده است. اتکاء و امید به غرب در سیاست خارجی ایران طرد شد و نگاه مستقل یعنی نگاه به شرق، خلق ها و کشور های منطقه و کشور های جنوب جهان جای آنرا را گرفته است. این پیروزی بدون مقاومت قهرمانانه محورمقاومت در راس آن سردار سلیمانی و مجاهدت دانشمندان بویژه دانشمندان هسته ای میسر نمی شد. بدون شک پیروزی علیه امپریالیسم، صهیونیسم و نئولیبرال های مرتد، صحت خط مشی انقلابی پلنوم شانزدهم و هفدهم حزب توده ایران و ورشمستگی نظری میراثخواران رویزیونیست را هرچه بیشترآشکار کرده و نقد به رویزیونیست بیش از بیش گسترش یافته است. امروز این واقعیت که جمهوری اسلامی ایران یک حاکمیت یک دست نیوده حتی بیشتراز گذشته در عمل ثابت شده است. این دلیل اصلی سراسیمگی رهبران میراثخوار است.
البته نباید فراموش کرد که رفیق خاوری با اشباهات بزرگی که در مقام رهبری حزب مرتکب شد متاسفانه به تکیه گاه روزیونیست ها تبدیل شده بود. بدون شک فوت رفیق خاوری به عنوان یک زندانی توده ای قهرمان، ادامه میراثخواری را برای رویزیونیست ها دشوار تر ساخت و موضع آنها را  در بین توده ای ها بیشتر تضعیف کرد. 
بنابراین مقاله "چهارم آبان" رویزیونیست ها و ادامه برچسب زتی به مخالفین نه از موضع قدرت بلکه از موضع سیاسی بشدت ضعیف نوشته شده است و حتی از جایگاه یک نظریه پرداز رویزیونیست فاقد اعتبار تئوریک است. بقول معروف "از کوزه همان برون تراود که در اوست". اما در این حال این مقاله نشان میدهد که امید داشتن به اصلاح این جماعت خود عذر بد تر از گناه است. امروز حتی برخی معتقدند امید به احیای "حزب توده ایران" می تواند سرابی بیش نباشد. 
مارکسیست لنینیست های ایران چه توده ای ها و چه غیر توده ای و طبقه کارگر ایران در آینده مطمئناً راه خود را در ایفای نقش تاریخی پرولتاریا، نه تنها از لحاظ سیاسی- ایدئولوزیک بلکه سازمانی پیدا خواهند کرد. آنچه مسلم است سوسیالیسم تنها راه رهایی بشریت است. 
هیئت تحریریه "پیک خاور"