پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

Xi Jinping

 بررسی اولیه ای از  انقلاب کبیر چین

 تعیین جایگاه  چین بعنوان پر جمعیت ترین کشور در حال توسعه جهان، برای همه نیرو های سیاسی و دول جهان مهم است و هر روز مهمتر می شود. اما برای ما مارکسیست لنینیست ها اهمیت دو چندان دارد زیرا حزب کمونیست چین افکار هدایت کننده خود را مارکسیسم لنیست و اندیشه مائو تسه دون (انطباق خلاق مارکسیست لنینیست با شرایط مشخص چین) میداند. با توجه به اینکه در آینده در باره چین و حزب کمونیست چین بیشتر خواهیم نوشت، به بررسی اجمالی مراحل تاریخی انقلاب چین تا کنون اکتفا خواهد شد.

نگاهی به تاریخ انقلاب ملی دموکراتیک در چین

 تحت رهبری دکتر سون یاتسن انقلابی بزرگ چین دودمان چینگ (1911- 1644) در سال 1911سرنگون و حاکمیت 2000 ساله سلطنت در چین پایان یافت. حزب کومین تانک در فاصله کمی پس از انقلاب بوسیله دکتر سون یاتسن و یارانش تاسیس شد. انقلاب دموکراتیک 1911 نتوانست در خصلت نیمه فئودالی و نیمه مستعمره چین تغییری ایجاد کند و چین کماکان محل تاخت و تاز کشور های امپریالیستی و متحدین داخلی آنها یعنی فئودال ها، سرمایه داران وابسته و بوروکراتیک باقی ماند.

حزب کمونیست چین نیروی رهبری کننده انقلاب ملی دموکراتیک.

حزب کمونیست چین محصول در آمیختن مارکسیست لنینیست با جنبش کارگری در چین بود که تحت تاثیر انقلاب کبیر اکتبر، جنبش کارگری - دانشجویی "چهارم می" و با کمک انترناسیوئال کمونیستی تحت رهبری لنین در سال 1921 با شصت عضو تاسیس شد. تاسیس این حزب نیروی رهبری کننده ای را که خلق چین برای رهایی به آن احتیاج داشت بوجود آورد. مروری کوتاه بر تاریخ صد ساله گذشته چین نشان میدهد که فقط و فقط حزب کمونیست چین قادر شد که آرمان تاریخی یک چهارم خلق های جهان را برای رهایی ملی، عدالت اجتماعی و دموکراسی توده ای محقق نماید.

همین بررسی تاریخی نشان میدهد که حزب کومین تانک بویژه پس از مرگ دکتر سون یاتسن و حاکمیت جناح غربگرا و وابسته به نیروهای امپریالیستی غرب با قتل عام سرمایه داران ملی و کمونیست ها به مانع اصلی در مقابل رهایی ملی تبدیل گردید.

حزب کمونیست چین در پروسه رهبری انقلاب ملی دموکراتیک از چهار مرحله گذشت که در تمام این مراحل رابطه با حزب کومین تانک از مسائل اساسی حزب بود و بروز انحرافات چپ و راست در داخل حزب نیز عمدتا در بررسی رابطه حزب و زحمتکشان با همین نیروی اجتماعی قابل ارزیابی است.

مرحله اول (1927-1924) که دوره همکاری بین حزب کمونیست و کومین تانک بود. مرحله دوم جنگ های انقلابی دهقانی (1937-1927) علیه سرکوبگران فئودال و زمینخواران بزرگ. همکاری کومین تانک با این مرتجعین و کشتار 50000 کمونیست به رهبری ژنرال چانکایچک در همین دوره اتفاق افتاد. مرحله سوم، حنگ ضد ژاپنی (1945-1937) دوران همکاری مجدد بین کومین تانک و حزب کمونیست چین. مرحله چهارم (1949-1945) دوره جنگ داخلی بین کومین تانک و حزب کمونیست چین.

پس از مرگ دکتر سون یاتسن رهبر ملی ، جناح راست به رهبری چانکایچک نیرو های طرفدار دکتر سون یاتسن را اخراج و سرکوب کردند. پس از کشتار کارگران و بویژه دهقانان کمونیست در سال 1927 حزب کمونیست به گرایشات خوش بینانه نسبت به کومین تانک در داخل حزب انتقاد کرد و سیاست دفاع مسلحانه در مقابل سازش کاران کومین تانک باامپریالیسم و فئودالیسم را با بسیج دهقانان در پیش گرفت. به این ترتیپ بود که ارتش آزادیبخش چین شکل گرفت.

کومین تانک با ارتشی ده ها برابر آرتش سرخ کارزار محاصره و سرکوب را علیه آرتش سرخ چین سازماندهی کرد. ارتش سرخ اگرچه توانست بسیاری از این حملات را دفع کند ولی در اثر اشتباه چپ روانه وان مینک رهبر ارتش سرخ در پنجمین دور کمپین محاصره و سرکوب و قتل و عام ارتش ارتش سرخ 300،000 هزار نفری به 30،000 و حزب کمونیست با 300،000 عضو به 40،000 عضو تنرل یافت.

راهپیمایی 10 هزار کیلومتری ارتش  سرخ در این مرحله آغاز شد. نیروهای باقیمانده ارتش سرخ و حزب از جنوب، شرق و غرب به طرف شمال حرکت کردند تا به نیرو های دست نخورده ارتش سرخ ملحق شوند. ارتش سرخ در طول این راهپیمایی توانست  با بسیج و خدمت به خلق در مبارزه اشان برای عدالت اقتصادی با فئودال ها، رشد کند. این راهپیمایی بی سابقه در تاریخ توانست بقائ ارتش سرخ وادامه انقلاب را تضمین کند و برای مردم چین بیک افسانه بدل شود.

حزب کمونیست چین در سال 1935 مائوتسه دون را به رهبری ارتش سرخ و حزب کمونیست انتخاب کرد و مرحله سوم انقلاب چین با آغاز حملات سبعانه ژاپن به چین آغاز شد. با وجود جنایاتی که کومین تانک مرتکب شده بود حزب کمونیست چین با رهنمود مائو پیشنهاد ایجاد جبهه واحد ضد ژاپنی را داد و همکاری مجدد بین کومین تانک و حزب کمونیست آغاز شد. در این دوره با وجود قرارداد همکاری علیه ژاپن، کومین تانک به کشتار کمونیست ها ادامه داد و بدلیل ضعف در مبارزه علیه ژاپن اعتبار خود را بعنوان یک نیروی ملی در میان مردم از دست داد و بشدت تضعیف شد. چانکایچک صد هاهزار نفر از ارتش سرخ را در زمان جنگ ضد ژاپنی کشت. ارتش سرخ، برخلاف کومین تانک با دفاع تا به آخراز جبهه واحد ضد ژاپنی و دفع حملات کومین تانک و قهرمانی در دفاع از میهن به یک نیروی قدرتمند نظامی تبدیل گردید. جنگ ضد ژاپنی که در عین حال بخشی از جنگ ضد فاشیست به رهبری اتحاد شوروی بود، با پیروزی بر فاشیست به پایان رسید. چین در جنگ ضد ژاپنی بیش از 15 میلیون کشته برجای گذاشت.

 پس از پیروزی بر ژاپن دولت چانکایچک به خواست حزب کمونیست، احزاب دموکرات و جناح دموکرات کومین تانک به رهبری همسر دکتر سون یاتسن برای وحدت ملی و دموکراسی توجه نکرد. آنها آشکارا در همکاری با امپریالیسم آمریکا به ارتش سرخ و حزب کمونیست حملات نظامی را آغاز کردند. تمام نیرو های احزاب دموکرات و ملی دور حزب کمونیست حلقه زدند و ارتش هشت میلیونی چانکایچک را شکست دادند. انقلاب ملی دموکراتیک در سال 1949 به پیروزی رسید و خلقی ستمکشیده برای همیشه از قید امپریالیسم، مستبدین و نوکران داخلی آنها آزاد گردید و جمهوری توده ای چین متولد شد.  

پیروزی انقلاب چین بزرگترین حادثه سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم بود که تاثیرات شگرفی در تکامل آتی مبارزات آزادیبخش خلق های جهان داشته و خواهد داشت.

نگاهی کوتاه به گذار از دموکراسی نوین به راه سوسیالیستی

در سه سال اول پس از پیروزی، مرتجعین مسلح وفادار به کومین تانگ، راهزنان مسلح، مستبدین محلی (در جغرافیای بزرگ چین) سرکوب شدند و چین برای اولین بار پس از صد سال باردیگر به یک کشور متحد و یکپارچه تیدیل شد.

سرمایه داری ملی چین در این زمان در چارچوب برنامه ریزی دولتی به فعالیت ادامه داد. دولت چین در عین حال ناچار بود با عوارض عملکرد سرمایه داری مبارزه کند. دولت نوین کارزار مبارزه با "سه شیطان" (فساد، به هدر دادن و دیوان سالاری) و مبارزه با "پنح شیطان" (رشوه خواری، فرار مالیاتی، دزدی اموال دولتی، دزدی اطلاعات اقتصادی و تقلب در قرارداد ها با دولت) را سازمان داد. به این دلیل بود که دولت توانست در عرض یکسال و نیم بر تورم یک میلیونی در چین چیره شود. در سال 1952 بالاترین رکورد تولید کشاورزی و صنعتی تا قبل از پیروزی انقلاب شکسته شد در همین دوره چین در کنار مردم کره برای مقابله با تهاجم نظامی امپریالیسم امریکا شرکت کرد و هزاران کشته برجای گذاشت.

با وجود مدیریت دولت چین شکل مالکیت که عمدتاً خصوصی بود با شرایط لازم برای صنعتی کردن کشور در تضاد افتاد. لذا تغییر در شکل مالکیت به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شد. انتقال از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بویژه زمین به مالکیت عمومی با سرعتی نسبتا آرام و بروز برخی اشتباهات عجولانه تا سال 1957 کامل شد. جمعبندی حزب کمونیست چین این است که این اقدام با تمام اشتباهات ضروری بود تا توازن قوای اقتصادی را در جامعه به نفع کارگران و دهقانان تغییر دهد و راه را برای صنعتی شدن باز نماید. برنامه ریزی 5 ساله اول با کمک اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی و دوست برای صنعتی کردن چین دست آورد های عظیمی داشت. مائو رهبر چین در سال 1956 با جمعبندی از دست آورد ها و اشتباهات حزب اولین هسته فکری ساختمان سوسیالیسم با ویژه گی چین را در مقاله ای تحت عنوان "ده مناسبات اصلی"  پایه گذاری کرد. کنگره هشتم حزب کمونیست چین با انتقاد از اشتباهات و تائید روی دست آورد ها بدرستی تضاد عمده در چین را تضاد بین روابط سوسیالیستی با سطح عقب مانده نیروهای مولده کشور و خواست عظیم توده ها برای زندگی بهتر ارزیابی کرد. کنگره در عین حال تاکید کرد که با وجود امپریالیسم تضاد طبقاتی در جامعه چین پس از انتقال به سوسیالیسم برای سالیان طولانی ادامه خواهد داشت و گاهی خیلی حاد خواهد شد.

پس از کنگره هشتم حزب کمونیست چین (1956) تا سال 1965 چه در اتحاد شوروی و چه در حزب کمونیست چین مبارزات  ایدئولوژیک حادی که بی تاثیر از یکدیگر نبودند بوقوع پیوست. ظهور راست روی در حزب کمونیست چین که تحت تاثیر بروز رویزیونیسم خروشچفی بود، بدرستی بمبارزه علیه رویزیونیسم در داخل خزب کمونیست چین دامن زد و دست آورد های مهمی داشت. با حاد شدن تضاد با حزب کمونیست شوروی  کمک های اتحاد شوروی به چین قطع و بلایای طبیعی عظیم  نیز مزید بر علت شد و این دو مصیبت  در کنار نوسانات راست و چپ در رهبری حزب، رشد اقتصادی چین را تضعیف کرد.

اکثریت رهبران حزب کمونیست چین و در راس آنها مائوتسه دون برای جلوگیری از بروز رویزیونیسم در چین بار دیگر اعلام کردند که در تمام دوران سوسیالیسم مبارزه طبقاتی عمده است و مبارزه عمده بین راه سرمایه داری و راه سوسیالیستی است. آنها به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از گرفتن قدرت بوسیله رویزیونیست ها که در سطوح رهبری حزب نفوذ می کنند باید دست به انقلاب فرهنگی - پرولتاریایی زد. این اشتباه از آنجا که با واقعیت منطبق نبود با عث شد بسیاری از کادر های مارکسیست – لنینیست و توانای حزب به عنوان رهراوان راه سرمایه داری تصفیه شوند و تضاد های داخل حزب تشدید گردد. چین در ده سال انقلاب فرهنگی نا آرام ترین دوران اجتماعی را پس از انقلاب از سرگذراند. ولی از انجا که وحدت حزب رهبری کننده همواره حفظ شد جامعه چین فرو نپاشید.

حزب کمونیست چین در عرصه سیاست خارجی نیز دچار اشتباهات فاحش مثل تدوین تئوری سوسیال امپریالیست و تئوری سه جهان شد. بروز مائویسم در چین و در سطح بین المللی نتوانست به مبارزه اصولی علیه رویزیونیسم خروشچفی کمک کند و به تفرقه و پراکندگی بیشتر در احزاب کمونیست دامن زد. مائویسم بزرگترین ضربه را به اندیشه مائوتسه دون در عرصه ایدئولوژیک زد.

بالخره با برگزاری پلنوم سوم کنگره یازدهم در دسامبر 1978 حزب کمونیست توانست به ده سال انقلاب فرهنگی پایان دهد.

حزب کمونیست چین معتقد است این پلنوم با جمعبندی درست از اشتباهات راست روانه و بویژه چپ روانه که از اواخر سال 1956آغاز شد، توانست به بلوغ لازم برای ساختمان سوسیالیسم در یک کشور بزرگ، پر جمعیت و بشدت عقب نگه داشته شده، دست یابد و تئوری "ساختمان سوسیالیسم با ویژگی چین" را تدوین کند.

حزب کمونیست مجدداً بر این واقعیت تاکید کرد که پس از خلع ید استثمار کننده ها از قدرت سیاسی تضاد عمده تضاد طبقاتی نیست بلکه تضاد اصلی در جامعه چین بین "نیاز های مادی و فرهنگی رشد یابنده توده های مردم با سطح عقب مانده تولید اجتماعی" است. حزب تاکید کرد به دلایل داخلی و بویژه عوامل خارجی مبارزه طبقاتی در دوره گذار سوسیالیستی ادامه خواهد داشت. لذا مبارزه با هر دو انحراف، گرایشی که مبارزه طبقاتی را عمده میکند (چپروی) و گرایشی که معتقد است مبارزه طبقاتی پایان یافته (رویزیونیستی-بورژوا لیبرالی) تا پیروزی کامل و جهانی علیه نظام سرمایه داری در جهان، در چین ضروری است.

حزب کمونیست چین با چنین تجربه ای بود که توانست برخلاف اتحاد جماهیر شوروی تهاجم امپریالیسم جهانی به سوسیالیسم را برای فروپاشاندن چین در سال 1990 دفع نماید و بدون گرفتار شدن مجدد به چپ روی راه سوسیالیستی مدرنیزه کردن کشور را ادامه دهد و بدومین اقتصاد جهان تبدیل شود. بسیاری از صاحبنظران معتقدند که این کشور تا چند سال دیگر به اولین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.

 م. محمد

پیک خاور