از مونوپل های کاخ نشین تا الیگارشی فرومایگان

بخش اول - تاملی بر نزدیک به یک سده نقش وابستگان به امپریالیسم در ایران.


بدون شک نمی توان هیچ تحولی را در تاریخ معاصر ایران منتزع از ماده ای بنام نفت دانست.
کودتای ۲۸مرداد توطئه ای عیان از اتحاد نفت خواران علیه دولت قانونی مصدق بود و بی جهت نیست که بسیاری نام این کودتا را با ملی شدن صنعت نفت همراه میدانند .
بدرستی میتوان اغاز رشد سرمایه داری کاپیتالیستی رو به توسعه  را با کشف نفت و رابطه کاپیتالیسم با این ماده تعریف کرد.
نیاز روز افزون صنایع غرب بویژه در امریکا به نفت و توسعه تولید نفت در ایالات متحده و کشورهایی مانند ونزوئلا و ورود کمپانی هایی که مالکیت صنایع نفت خاور میانه را در دست داشتند به بازارهای غرب و رقابت در تولید، فروش وعرضه نفت آنچنان سرعت گرفت که نرخ نفت به ۳۰ سنت در هر بشکه کاهش یافت و این کالای ارزشمند با توجه به هزینه های جانبی تقریبا سودی عاید کشورهای تولید کننده نمی کرد.


سهم کشور هایی نظیر ایران از درآمد نفت، چیزی در حد تحقیرآمیز هزینه عیش و نوش حاکمان بود.
برای مثال، قدرالسهم ایران از استخراج نفت در دوران مظفرالدین شاه معادل هزینه های حرمسرای شاه بود، نه بیشتر .
با وضع قوانین، محدودیت و صادرات نفت به ایالات متحده در ۱۹۴۸ ارام ارام نرخ نفت به ۱/۴۰ دلار در هر بشکه رسید. تغییر قوانین و مجزا کردن خاور میانه از نرخ بندر مکزیک توانست این نرخ را تا ۱/۶۴ دلار افزایش دهد و این درآمد سبب اشتهای تولید بیشتر حاکمان برای بدست اوردن دلار بیشتر نفتی گردید.
بعد از کودتای ۲۸‌مرداد ایران طی یک مشارکت پنهان با کمپانیهای امریکایی - بریتانیایی، اعضای خانواده سلطنتی ایران دست به ثبت شرکتهایی بنام خود زدند و به این طریق عملاً تولید نفت از یک منبع ملی-دولتی خارج شد و بدست چند کمپانی صوری زیر نظر کارتل های نفتی افتاد که منافع انها نه با منافع ملی کشور، بلکه تنها با منافع کمپانی های نفتی غرب گره خورده بود. شرکتهای ایرانی:
ایروپکو .Iran Offshore Petroleum Company دوپکو .Dashtestan Offshore Petroleum Company لاپکو .Lavan Petroleum Company ایمینوکو.... Iran Marone Oil Company اف . پی . سی . .... Farsi Petroleum Cmpany (۱)
گردانندگان و سهامداران این شرکتها همگی اعضای خانواده سلطنتی بودند که با واسطه گری در نفت ارام ارام به مونوپول های قدرتمندی بدل شدند که در یک روند چند ساله ضد ملی و خائنانه به بزرگترین الیگارش های کاخ نشین کشور تبدیل شدند.
اگرچه این الیگارشی نوظهور حکومتی همه بظاهر مشترک المنافع بودند ولی تضادهای طبیعی نظام سرمایه داری در رقابت برای کسب سود بیشتر تاثیر خود را در بین همین کمپانی ها نیز بروز میداد که با توسعه تولید و افزایش نرخ، گهگاه به برخورد هم کشیده میشد و خود شاه بعنوان بزرگترین دلال نفتی ایران بشدت از قدرت خود بعنوان پادشاه در سهم بیشتر بهره می برد.
با توسعه صنعت و تولید انبوه اتومبیل و نیاز به بنزین بهای نفت ارام و به تدریج افزایش یافت و به رقم ۴/۴۵دلار در هر بشکه رسید و تنازع اعراب و اسرایبل و بحث تحریم نفتی اسراییل توسط اعراب توان چانه زنی ایران را بالا برد وتقریبا از سال ۱۳۴۸ نارضایتی تولیدکنندگان نفت از نرخ نفت و اشتهای سیری ناپذیر خاندان های سلطنتی در منطقه شاه را واداشت تا در یک سخنرانی اعلام کند:
«براساس مقایسه با حد اقل هزینه تولید سایر منابع انرژی چنین تشخیص داده شد که از بابت هر بشکه نفت سبک حقاً باید ۷ دلار عاید کشور تولید کننده شود».(۲)
تولید قریب به پنج ملیون بشکه نفت توسط ایران با نرخ ۷ دلار در هر بشکه با احتساب ارزش دلار در ان زمان از الیگارشی خانواده سلطنتی غولی ساخت که با دست زدن به واردات ناشی از ثروت نفت کشور را بسمت فروپاشی کامل کشاندند. در چنین اوضاعی سهم ملت از درآمد نفت فقط بودجه ای تحت عنوان «جاری» و «عمرانی» بود که انهم بدلیل کسر بودجه ای که همین نظام نفتخوار و متکی بر واردات به جامعه و کشور تحمیل میکرد و همواره از طریق چاپ اسکناس بدون پشتوانه و ثابت نگاهداشتن مصنوعی نرخ دلار تامین میشد.
در این حالت، دیگر واژه « دولت-ملت» از مفهوم کلاسیک آن تهی شد و دولت در نقش فروشنده و ملت به کسوت خریدار درآمد. تضاد عمیق دولت وارداتچی در رقابت با تولید داخلی سبب تعطیل بسیاری تولیدات صنعتی و کشاورزی شد و بر نارضایتی عمومی افزود. تولیدات روستاییان بر زمین میماند و اصلاحات ارضی سفارش غرب نه تنها باری از دوش انها برنداشت بلکه در رقابت با واردات بخاک سیاه نشستند.
بدین صورت این الیگارشی فاسد بسرعت چهره کشور را بیک کشور مستعمراتی و مصرف کننده صرف و انگلی تغییر داد .
همزمان با این تغییرات جوانه های اعتراض طبقات مختلف جامعه شکل می گرفت. از کارگران که اعتصابشان در کارخانه جهان چیت بخون کشیده شد (۳) تا کشتار دیگر بخش های جامعه مانند پیشه وران، کارمندان و کشاورزان که با سخنرانی پر شور ضد استعماری - امپریالیستی ایت الله خمینی در سال ۴۲، سبعیت رژیم فاسد پهلوی بیش از پیش برملا می شد.
مجموعه این برخوردهای خشن دیکتاتوری پهلوی سبب تحرک هسته های مقاومتی شد که یا از قبل وجود داشتند و منفعل بودند و یا با اندیشه ای جدید تشکیل شدند. هیئت های موتلفه، منشعبین جبهه ملی مانند نهضت آزادی، حزب توده ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و بخشهایی از جامعه فرهنگی و روشنفکری فعال و متعهد، نیروهایی بودند که وارد عمل شدند و هرکدام کم و بیش نقشی در فروپاشی رژیم ایفا کردند.
با اوج نارضایی ملی و توسعه رسانه همگانی دیداری همه طبقات اجتماعی که کشور خود را در رابطه با دیگر کشورها مقایسه می کردند، به نوعی نافرمانی اجتماعی روی آوردند. سانسور و سیستم دهشتناک امنیتی، گزارش قتل ها و شکنجه ها در زندانها نتوانست در ذهن مردم واژه "خرابکار" را جایگزین "قهرمان" کند و ملت قهرمانان خود را بدرستی شناختند .
وجود رسانه های متنوع و گسترش اگاهی طبقه متوسط که خود محصول نظام بورژوایی است، مبارزات مردم را در تمامی اشکال آن از مبارزه مسلحانه و سیاسی تا نقدهای مطبوعاتی را در سطحی وسیع سبب شد .
از این تاریخ بود که این اقتصاد بیماری خود را به نمایش گذاشت و سبب تعمیق مبارزات طبقاتی گردید.
فقر نسبی و شکاف طبقاتی غیر قابل کنترل، تخلیه روستاها بدلیل واردات وهجوم روستاییان به حاشیه شهرها، ترس دولت از حجم وحشتناک نقدینگی و بدنبالش ناتوانی از افزایش دستمزدها برای چاپ کمتر اسکناس، پایین آمدن طبیعی قدرت خرید عموم طبقات محروم جامعه چهره کریه خود را در نارضایتی عمومی نشان داد .
اقدام شهرداریها تحت لوای ماده ۱۰۰ نیز نیروی بالقوه عظیمی از طبقه محروم را اماده اشوب کرد (۴)
در این شرایط تئوریسین های غرب برای نجات نظام اقتصادی دیکته شده خود تنها چاره را در قربانی کردن دولت و نخست وزیر حلقه بگوش و آوردن گروهی تکنوکرات دانستند و بدین صورت بود که هویدا به عنوان عامل مصیبت ها معرفی و به زندان رفت و جمشید اموزگار با عنوان مصلح و اشتی دهنده جامعه، نخست وزیر شد.
اگر چه جمشید آموزگار با وعده همکاری الیگارش ها بقدرت رسید ولی هژمونی کمپانی های چند ملیتی عملاً اجازه هر نوع تغییر ولو اندک را از او سلب کردند.
اعتراض اموزگار اگر چه نتوانست خللی در مناسبات مافیای اقتصادی ایجاد کند ولی توانست اختلافات درونی و تضادهای حاد شده درون حاکمیتی ناشی از تضاد منافع کمپانی های چند ملیتی را تشدید و برملا کند تا جایی که صدای نمایندگان مجلس فرمایشی را که هرکدام منافع بخشی از الیگارشی حاکم را نمایندگی میکردند درآورد.
خرمن جامعه در حال انفجار منتظر جرقه ای بود که انهم با توهین به ایت الله خمینی رهبر انقلابی تشیع علوی معاصر در یکی از نشریات زده شد و توفان انقلاب به رهبری آیت اله خمینی اغاز گردید و توانست طومار سلطنت هزاران ساله را در هم بپیچد و انقلاب با شعارهای تاریخی عدالتخواهانه تشیع علوی همچون مالکیت مستضعفان بر زمین، استقلال، آزادی، حکومت عدل علی را در کشور مستقر کند .
با سقوط سلطنت پهلوی، جنبش استقلال طلبانه وعدالت خواهانه ملت انقلابی ایران گام به مرحله ای بسیار پیچیده از تلاش برای حفظ انقلاب و دستاورهای آن از توطئه های رنگارنگ امپریالیسم و نیروهای داخلی ذخیره متشکل و وابسته اش گذاشت. امروز بیش از چهل سال است که نیروهای انقلاب درگیر یک مبارزه خونین طبقاتی، مبارزه ای فرسایشی با همین وابستگان داخلی امپریالیسم هستند و ما تلاش می کنیم این مبارزه خونبار طبقاتی ولی تاریخساز را در حد توان و با استناد به مدارک برای خوانندگان و علاقمندان به انقلاب تبیین کنیم و نقش الیت ها و احزاب و گروه ها را بعد از کودتای امریکایی و از اولین روز پیروزی انقلاب در کشور تک تک ولی در کلیت و مجموعه ای ارائه دهیم.

۱ــ صفحه ۲۰۷..کتاب تاریخ صنعت نفت ایران...فواد روحانی
۲ــ ص ۳۰۴ همان کتاب

۳ــ در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۰ هنگامی که ۲هزار تن از کارگران جهان چیت تصمیم داشتند برای اعتراض به «شرایط وحشتناک کار در کارخانه‌های محمدصادق فاتح یزدی» پیاده به سوی تهران حرکت کنند، چندین کامیون ژاندارم، با تفنگ‌ها و مسلسل‌های آمریکایی و اسرائیلی کارگران حق طلب جهان‌چیت را در کاروانسرای سنگی بی رحمانه به گلوله بستند که در نتیجه آن ۲۰ تن از کارگران کشته شدند. سه سال بعد، در بیستم مرداد ۱۳۵۳، فاتح در حالی که از تجریش عازم محل کار خود بود، ترور شد. در اعلامیه صادره از سوی چریک‌های فدایی درباره ترور او آمده بود: دادگاه انقلابی خلق، فاتح را به خاطر نقش موثری که در کشتار کارگران جهان چیت به عهده داشت و به خاطر حق‌کشی‌های ظالمانه‌اش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای اعمال ننگینش رساند.

۴ ــ حاشیه نشینی که توانسته بود اخبار ضعف حاکمیت را به روزنامه ها بکشاند نیک پی شهردار تهران را برآن داشت که با مصوب کردن ماده ۱۰۰ اقدام به تخریب الونکهای حاشیه نشینان کند که نه تنها سبب انتقاد های بیشتر شد بلکه بر نارضایتی ها افزود.
این ماده واحده بعد ها با اغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تحت نام «کمیسیون ماده ۱۰۰» بشکلی دیگر دوباره فعال شد و سبب بزرگترین رانتخواری ها و فساد در شهرداری ها گردید.

بهلـــــــول