ایران، غرب آسیا و محور مقاومت خاورمیانه

 از زمانی که اشغال فلسطین توسط بورژوازی صهیونیستی اروپا در سازمان ملل متحد در ١٩۴٨ به رسمیت شناخته شد، مقاومت مردم فلسطین نیز در قالب تشکل ھای مختلف علیه اشغال شکل گرفت. از جمله مھمترین و شناخته شده ترین آنھا سازمان الفتح است که آن زمان زنده یاد یاسر عرفات رھبری آنرا به عھده داشت .

جنبش انقلابی مردم ایران که منجر به پیروزی شکوھمند انقلاب اسلامی در بھمن ١٣۵٧ شد، از ابتدا یکی از جدی ترین و صادق ترین حامیان انقلاب فلسطین بوده است. شعار آزادی فلسطین و رھایی آن از اشغال صھیونیسم از شعارھای اساسی انقلاب اسلامی ایران بوده  و تا کنون بطور تزلزل ناپذیری ادامه یافته است. با پیروزی انقلاب و سقوط شاه، امپریالیسم و رژیم اسرائیل، مهم ترین متحد خود را در منطقه از دست دادند.

در سالھای پایانی دھه ٧٠ میلادی الفتح و دیگر سازمانھای پیکارگر فلسطینی از حمایت مادی و معنوی چشمگیری در لبنان برخوردار شده، در بافت سیاسی آن شرکت یافتند ودرای  محبوبیت شدند. بیم از گسترش اندیشه ھای مترقی و چپ در میان انقلابیون فلسطینی بود که اسرائیل در اتحاد با فرقه فالانژھای مرتجع دست به اشغال جنوب لبنان زد. از میان نیروھایی که در مقابله با اشغالگری اسرائیل شکل گرفت، جنبش امل به رھبری موسی صدر بود. این جنبش بعد ھا تحت رھبری سید حسن نصرالله با نام حزب الله به مبارزه ادامه داد. با کمک نیروھای داوطلب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و پشتیبانی از رزمندگان شیعه لبنان در منطقه جبلعامل در جنوب لبنان این نیرو رشد کمی و کیفی چشمگیری پیدا کرد، به نحوی که امپریالیسم و صھیونیسم دیگر قادر به نادیده گرفتن آنھا نبود، نیرویی که بطور روزافزونی عرصه را بر تجاوزات بی وقفه رژیم اشغالگر اسراییل تنگ می کرد. در تابستان ٢٠٠۶ میلادی ارتش اشغالگر اسرائیل، در رؤیای سرکوب مقاومت لبنان، با تجاوز زمینی و حملات بیرحمانه ھوایی به کشتار غیر نظامیان لبنان پرداخت، درحالی  که ھیچیک از دولت ھای غربی از جنایات .جنگی اسراییل انتقاد نکردند. 

طرح جنایتکارانه آمریکایی "خاورمیانه بزرگ" بار دیگر اسرائیل را به اشغال جنوب لبنان تشویق کرد. ھدف این حمله خلع سلاح حزب الله به عنوان مھمترین نیروی مقاومت در برابر تجاوزات اسراییل بود. حزب الله برای نخستین بار شکستی سخت و تاریخی به متجاوزان صھیونیست تحمیل نمود، شکستی که کاندلیسا رایس، وزیر خارجه جنایتکار ایالات متحده در آن کشتار بیرحمانه غیر نظامیان بی دفاع لبنان را "دردھای تولد خاورمیانه نوین" خواند. به زعم امپریالیستها و ارتجاع منطقه طرح خاورمیانه نوین به معنای بالکانیزه کردن خاورمیانه و تقسیم آن به کشورھای شیعی، سنّی و یک کردستان بزرگ بود.  پس از این شکست، امپریالیسم و ارتجاع منطقه، اسراییل و عربستان دریافتند که با وجود ایران خاورمیانه دیگر حیات خلوت آنھا نیست. ایران با اتکا به پیوندھای تاریخی، فرھنگی، مذھبی و عاطفی با خلقھای خاورمیانه این منطقه را به محور مقاومت در برابر ددمنشی ھا و تجاوزات امپریالیسم آمریکا و متحدانش بدل کرده است.  با درک این واقعیت که سوریه  پشتیبان سرسخت و وفادار لبنان و آرمان مقاومت لبنان است، ارتجاع منطقه رویکرد ھمیشگی "تغییر رژیم" را در پیش گرفت تا حکومتی متحد غرب و صھیونیسم به جمع حکومت ھای مفلوک و مرتجع عرب بیافزایند. سوریه همواره دژ محکمی در برابر رژیم اسرائیل، برنامه آمریکا و متحدانش برای ایجاد طرح خاورمیانه  بزرگ بوده است؛ به ھمین سبب توطئه جنگ نیابتی با اجیر کردن تروریست ھای سعودی ساخته و پرداخته شد و با گسیل تروریست ھای وھابی از مناطق مختلف جھان به سوریه و تامین مالی و تسلیحاتی از آنھا قصد داشتند به نظام مستقل، سکولار و با ثبات بشار اسد پایان داده، راه را برای تضعیف و از میان برداشتن محور مقاومت ھموارسازند.  در پاسخ به چنین کارزار ضد انسانی بود که رھبری انقلابی ایران با ذکاوت راھبردی نظامی و محبوبیت خلقی فرماندھانی چون شھید سردار سلیمانی را به سازماندھی نیروھای متحد خود فراخواند و چندی نگذشت که مقاومت ظفرنمونی را رقم زدند تا خواب ھای طلایی بن سلمان و ناتانیاھو به کابوس تبدیل شود. نیروی عظیم تحت فرماندھی بی نظیر سردار سلیمانی از خاورمیانه تا آسیای مرکزی، از شبه قاره ھند تا مدیترانه شرقی، در قالب جنبشھای مردمی چریکی به حرکت در آمد تا ُمھر پایانی بر خلافت خودخوانده گروه تروریستی داعش بزند. تداوم مقاومت .این نیروھا در عراق و سوریه می رود تا قدرتمندانه دشمنان مردم منطقه را ناکام گذارد.

دریغ و درد که حزب خود خوانده توده، این مقاومت سرفراز قھرمانانه خاورمیانه به رھبری ایران را "ماجراجوئیھای" جمھوری اسلامی می نامد و توصیه میکند که منافع آمریکا در خاورمیانه تھدید نشود تا صلح و آرامش به منطقه باز گردد!!(بیانیھ مشترک ٣ حزب اپورتونیستی در پاسخ به ترور سردار سلیمانی، ١۵ ژانویه ٢٠٢٠).  در اسناد کنفرانس ھفتم حزب در قسمت ‘’سیاست خارجی”، ھمه اتھامات رژیمھای آمریکا و ارتجاع منطقه علیه محور مقاومت را بی کم و کاست باز خوانی و رونوشت کرده و دنباله روی بی چون و چرای اپورتونیستی خود از توجیه دد منشیھای امپریالیسم در خاورمیانه را به صورت نمایشی خفت بار ارائه میکند. اتھام ھای ماجراجوئی تکرار میکند  و ھدف ایران در گسترش تمایلات استقلال طلبانه در ملل خاورمیانه را به سودای برقراری امپراطوری اسلامی تفسیر میکند. در این سند میخوانیم:

"جمھوری اسلامی ....با اتخاذ سـیـاسـت خـارجـی غـیـرواقـع بیـنـانـه و ماجراجویانه در مسیر ایجاد یا دامن زدن به تنشھای  منطقه ای به سود ھدفھای اسلامگرایانه تاریک اندیشان حاکم گام برداشته است و در این راه منابع عظیم مـادی و انسانی کشور را به ھدر داده است. ادامه سیاستھای ماجراجویانه جمھوری اسلامی در منطقه و دخالتھایش در کشورھای منطقه از عراق و....سوریه و لبنان گرفتـه تا افغانستان و یمن نه فقط به سود حفظ منافع ملی کشور ما نیست...."

نویسندگان این تسلیم نامه با نام اسناد کنگره هفتم ....از توضیح مارکسیست لنینیستی ادعاھای خود باز مانده، با همسان دانستن مقاومت سرفراز لبنان، حماس، جھاد اسلامی و ...  با تروریستھای داعش، القاعده و طالبان  سقوط تحلیلی، ماھیت شناسی و اوج عوام زدگی و سطحی نگری خودرا به نمایش میگذارند. آیا حتا آگاه نیست که آدمخواران مزدور سعودی داعش، القاعده و طالبان به عنوان ارتش بومی منطقه ای امپریالیسم سنخیت ماھیتی با حزب الله لبنان، حوثی ھای یمن و یا حشد الشعبی عراق ندارند؟  مشکل است که بتوان نآآگاھی مرکزیت حتا را تا به این درجه پذیرف بلکه باید آنرا در دشمنی و کین ورزی طبقاتی ریوزیونیست ھای اپورتونیست دانست که در دشمنی با مبارزات ضد امپریالیستی/صھیونیستی ملل خاورمیانه سر از پا نمیشناسند و از نشخوار خزعبلات اندیشکده ھا و رسانه ھای وابسته به ناتو، این دشمنان استقلال خلقھا ابائی ندارد.

اکنون دشمن امپریالیستی بخوبی آگاه است که روزھای پایانی حضورش در خاور میانه فرارسیده است، روند نزولی ھمه جانبه توان ایالات متحده آغاز شده است، جھانی چند قطبی در حال شکل گیری است. در خاور میانه رشد کمی و کیفی محور مقاومت ضد امپریالیستی به رھبری ایران بطور روز افزونی عرصه را بر تجاوزات اسراییل و ایران ستیزی آل سعود  تنگ تر کرده است. اکنون ارتجاع منطقه به سرکردگی آل سعود و اسراِئیل دریافته اند که نمیتوانند چندان ھم به ارباب امریکایی خود متکی باشند. اندیشکده اسراییلی مطالعات استراتژیک، از زیر مجموعه ھای موساد، نقش چالش ایران برای اسراییل و متحدانش را چنین خلاصه می کند: "فشارھای حداکثری ترامپ و حذف سلیمانی، ایران را بر سر میز مذاکره نیاورد، نفوذش را در خاورمیانه کاھش نداد و معضلی بنام ایران را حل نشده باقی گذاشت."

 نویدالسادات نبی پور، پیک خاور